درسادرسا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

پرنسس کوچولوی من

بدون عنوان

سلام سلاممممممم من اومدم با خبرای خوب عزیز دلم بازم امروز نگرانمون کردی نصفه شب سرفه کردی و سرفه چرکی و علامت سرماخوردگی نداشتی ما هم گفتیم خدایی نکرده شاید شیر پریده تو ریت و کللللللللللللللی نگرانت بودیم و رفتیم دکتر  الان اومدیم   خدا رو شککککککککککککککر که دکتر گفت هیچی نیست و سرماخورده و گلوش ملتهبه همین وگفت از فردا بهت فرنی دم و از هفته دیگه سوپ وزنت : 8 کیلو و قدت 69 و ازت رااااضی بود تازه فعلا هم از واکسن راحت شدی و گفت 2 هفته دیگه   عززززززززززززززززززززززززززیز قشنگم تازه بازم خوشحالم کردی به اندازه 2/3 دقیقه میشینی هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...
30 بهمن 1390

پیشاپیش 6 ماهگیت مباااااااااااااااااااااااااارک

خوابوندمت و اومدم اینجا                           امیدوارم خوب بخوابی دختر قشنگم و خوابای خوب ببینی         پ یشاپیش 6 ماهگیت مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک عزیز دلبندم       عزززززززیز دلم هر چقدر برات بنویسم بازم نمیتونم بگم چقدر دوستت دارم و برام شیرین تر و عزیزتر از جونمی     و هر لحظه از زندگیت و همه کارات جزو قشنگگگگگگگ ترین لحظه های زندگیم هستن   الان اومدم تقریبا تمام کارایی که انجام میدی...
29 بهمن 1390

بالاخره دخملی ما با روروئک راه افتاد

سلام بر دخملی نانااااااازم وقت ندارم خیلی و اومدم سریع بنویسم و برم عززززیز الهی قربونت برمممم من که انقدر شیطونی و زود راه میافتی از 2 شنبه رفتیم خونه مامانی شکوه چون خونمون تعمیرات داریم اونجام رورودک دارن و چون رو سرامیک گذاشتیم از دیروز تا حالا حساااااااااااااااااااااابی راه افتادی و از این ور بدو بدو میری و بدو بدو بر میگردی خیییییییییییلی بامزه پا میزنی و این ور اون ور میری شیطووووووووون خیلی ناناااااااازیا میدونستی آآآآفرین به تو که انقدر زود راه افتادی بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس راستی دیروزم دوباره رفتیم بهار و یه سارافون خوشجل دیگه با هم خریدم و تو هم تو آغوشی قربونت برم دست...
27 بهمن 1390

بدون عنوان

سلام سلام ستاره همچین دخملی کی داره   بوووووووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووس             مامی جونم 2 روزه که وقتی دمر مشی ابسنتو میدی بالا و میخوای بری جلو و به اندازه 1 سانت میری  نمیدونی چقدررررررررررررررر لذت بخشه که تمام لحظه ها و ذره ذره بزرگ شدنت و میبینم                                                 الان که دارم مینویسم تو هم داری شیشکی میبندی ههههه   امروز او...
22 بهمن 1390

بدون عنوان

سلام سلام به کوچولوی نازنین من و بابایی و به عشق زندگیمون که روز به روز شیرین تر و دوست داشتنی تر از قبل میشهه من و بابایی عااااااااااااااااااااااشقتیم دخمل گلی عزیزم و همیشه همیشه برای تو و با تو هستیمممممم   درسا جونم مامانی گیتی 2 شنبه هفته پیش عمل کرده بود و وقتی بیمارستان بود خاله مرجان پیشش موند و حالا یه خاطره جااااااالب از 3 شنبه بگم که خیییییلی با حال بود هاهاهاهاااا 3 شنبه قرار شد من و تو بریم مترو و سارینا رو از باباش بگیریم و بیاریم خونمون تا خاله مرجانم راحت بتونه پیش مامانی بمونه خلاصه من تو رو گذاشتم تو آغوشی و رفتیم مترو بهنووش و دیدیم هههه فکر کنم خیلی تعجب کرده بود من و تو تو مترو!!!!!!!!! و...
16 بهمن 1390

دندون درآوردنت مباااااااااااااااااااااااارک

عزیز دلم الهی قربونت برم تو چقدر واسه این دندونا عذاب کشیدی و همش لثت میخاره الهی بمیرم برات چهار شنبه خاله مرجان دید دندونت بالاییت نیش زده مبااااااااااااااااااااااااااااااارکه عزززززززززیز دلم ایشالا بقیه دندونات راهت دربیان سلام سلام صدتا سلام من اومدم با دندونام میخوام نشونتون بدم که صاحب مرواریدم یواش یواش و بی صدا شدم جزء کباب خورا   حالا قشنگ که نیش زد برات آش دندونی درست میکنم ...
16 بهمن 1390

بدون عنوان

عزیز دلم قربونت برم که انقدر خانومی   امروز صبح برای اولین بار من و تو باهم رفتیم بیرون . گذاشتمت تو آغوشی و با هم رفتیم متر و رفتیم خیابان بهار که برای کفشات لباس بخرم پرنسس نارتا و مامانش که خونشون اونجا بود با ما اومدن و خلاصه خییییییییییییییییییلی خوش گذشت و تا نصفه با ما بودن نمیدونی نارتا جیگر چجوری میخندید دلم ضغف کرد براش کل بهار و گشتیم و منم بجای اینکه واسه کفشات پیرهن بخرم اول یه کفش بنفش دیدم که خیلی خوشم اومد و گفتم نه ستش پیراهن ندارم و بعد جالب اینجا که یه پیراهن دیدم که ست همون کفشه بود و 2 تاشون و خریدم برام مباااااااااااااااااااااااااااااااااااارکت باشه خییییییلی خوشگل و نازن ایشالا همیشه به شادی و ...
6 بهمن 1390

آآآآآآآآآفرین به دخملی

سلام سلام ستاااااااره همچین دخملی کی داااااره مامی جونم الهی که من فففدات بشم  که انقدر بااامزه شدی و تپل و منم همش میچلومت نانااااااز وااااااااااااااااااای عشق من وقتی یادم میافته که این روزا تموم میشه کلی غصم میگیره و دلم تنگ میشه برااااااااااات مامی جووووووونم میمیرممممممممممممممم برات و آفرین به دخملی که نمیدونم از کی ولی دیروز خودت دمر شدی و سرت و بالا نگه داشتی و گریه نکردی ایندفعه و حرف میزدی عزززززیز دلم                                   ...
5 بهمن 1390

بدون عنوان

عزززززززززززززززززززززززیزممممم میدونی دیشب چیکار کردی   وااااای که چقدر حال کردیم سر شام تو بغلم بودی یهو با دهنت پووف کردی همون شیشکی خودمون ههههه خیلی با حال بود و آخر شبم قهقه زدی که قربون قهقهت برررررررررم ایشالا همیشه خندادن و شاد باشی مادر مادر مااااااااادر ها هاهاهاااااااااا ( این شده سوژه و قضیه داره )   مامی جونم الهی بمییییییرم برات    از 5 شنبه تا حالا یه ررررریز گریه میکنی کلافه و بیقراری و تنتم داغه. فکر کنم داری دندون در میاری دخترم. عسلی مامان خیلی دلمون برات کباب میشه وقتی گریه میکنی و با حرص سرت و میکوبی و دستت و میخوری ایشالا که زودتر آروم بشی و راحت دندون در بیاری عسلکم  ...
2 بهمن 1390
1